اخگر

ترجمه های آمادور نویدی – از اخگر شعله بر می خیزد!

تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۵)- تروتسکیسم علیه انقلاب و دهقانان: موئیسای جی. اُلجین/ آمادور نویدی

در همه هیاهوی تروتسکی یک چیز  مشخص است. سرچشمه همه آن‌ هیاهو، نیاز آهنین تروتسکیست به انکار ساخت سوسیالیسم در یک کشور واحدست. و اگر چیزی مطابق با حقایق تاریخی انفاق نیفتد، تروتسکی مقصر نیست، بلکه این حقایق تاریخی‌ست که مقصرست!…«انقلاب مداوم» تروتسکی تلاشی‌ست جهت توصیف این‌که چرا انقلاب در یک کشور باید از درون شکست بخورد، حتی اگر از بیرون خُرد نشود. بهانه این‌ست که پرولتاریا در یک انقلاب سوسیالیستی در درون کشوری‌که یک چنین انقلابی اتفاق افتاده است هیچ متحدی ندارد. بطور خاص، تروتسکیسم تلاش می‌کند تا ثابت کند که توده های دهقان نماینده یک ذخیره انقلابی نیستند، و بنابراین انقلاب در یک کشور مجبور به تسلیم به نیروهای ضدانقلاب است، که شامل دهقانان نیز می‌شود، مگر این‌که کمک از انقلابات پیروزمند از دیگر کشورها بیاید. «انقلاب مداوم» تروتسکی در نتیجه، تفسیر ناباوری در توانایی پرولتاریا جهت بدوش گرفتن رهبری انقلاب و توده های وسیع دیگر طبقات استثمار و سرکوب شده جمعیت است… سوسیالیست‌هایی از نوع منشویک (سوسیال – رفرمیست ها) براین باور بودند تنها چیزی‌که انقلاب می‌تواند انجام دهد، ایجاد یک دمکراسی به سبک الگوی انگلیسی یا فرانسوی‌ست. منشویک‌ها می‌گفتند که کارگران باید خودشان‌ را با آزادی‌های قانونی و شرکت در پارلمان بورژوایی قانع کنند. آن‌ها تصور می‌کردند که تحت شرایط موجود این حداکثر چیزی‌ست که هرکسی می‌تواند آرزو کند. درنتیجه آن‌ها معرفی سوسیالیسم را به آینده دور و مبهم واگذار می‌کردند؛ اگر آن‌ها لحظه‌ای در باره سوسیالیسم فکر می‌کردند، باید می‌دیدند که انقلاب دارد می آید – البته مرحله  به مرحله، و بدون تحولات خشونت آمیز – شاید در ۱۰۰ یا ۲۰۰ سال پس از انقلاب بورژوا دمکراتیک. در واقع، آن‌ها درباره سوسیالیسم در ارتباط با انقلابی که در دستور کار روز نبود هرگز فکر نکردند… . چیزی‌که تروتسکی می‌گوید در ذات نفیی انقلاب پرولتری‌ست.تروتسکی با چسبیدن به آن، فکر می‌کند که سهم خویش را به علم انقلاب ادا میکند، اما در واقع، تروتسکی عبارات منشویسم را باا  شعارهای سُرخ «انقلابی»، اما توخالی تکرار می‌کند… تاریخ اشتباه هیاهوی «انقلاب مداوم»  تروتسکی را اثبات کرده است. با این‌حال، او هرگز این تفکر احمقانه را که، به هرحال، حتی اختراع خودش نیست، ول نکرده است: این ایده اول توسط یک سوسیال دمکرات بنام پارووس مطرح شد، که بعدها در طول جنگ جهانی به یک میهنپرست سوسیالیست خشونت طلب تغییر یافت. این ایده اصلی که کُل دهقانان ضدانقلابی هستند یک تفکر منشویکی است… همان‌گونه که استالین گفت، تئوری تروتسکی تنها برای افراد کم سواد، «انقلابی» بنظر می‌رسد.

 

تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۵)- انقلاب و دهقانان

نوشته: موئیسای جی. اُلجین

برگردان: آمادور نویدی

 

تروتسکیسم علیه انقلاب و دهقانان

آن نظریه تخیلی تروتسکی درباره عدم امکان ساخت سوسیالیسم در یک کشور به غلط «انقلاب مداوم» نام‌گذاری شده است. این نظریه مانند بسیاری از اصطلاح‌های شبه مارکسیستی دیگری که توسط تروتسکی مورد استفاده قرار گرفته است، اصطلاح گمراه کننده ای‌ست، این دقیقاُ برعکس آنچیزی‌ست که مارکسیسم از انقلاب مداوم درک می‌کند. «انقلاب مداوم» تروتسکی تلاشی‌ست جهت توصیف این‌که چرا انقلاب در یک کشور باید از درون شکست بخورد، حتی اگر از بیرون خُرد نشود. بهانه این‌ست که پرولتاریا در یک انقلاب سوسیالیستی در درون کشوری‌که یک چنین انقلابی اتفاق افتاده است هیچ متحدی ندارد. بطور خاص، تروتسکیسم تلاش می‌کند تا ثابت کند که توده های دهقان نماینده یک ذخیره انقلابی نیستند، و بنابراین انقلاب در یک کشور مجبور به تسلیم به نیروهای ضدانقلاب است، که شامل دهقانان نیز می‌شود، مگر این‌که کمک از انقلابات پیروزمند از دیگر کشورها بیاید. «انقلاب مداوم» تروتسکی در نتیجه، تفسیر ناباوری در توانایی پرولتاریا جهت بدوش گرفتن رهبری انقلاب و توده های وسیع دیگر طبقات استثمار و سرکوب شده جمعیت است.

تئوری مارکسی انقلاب فقط برمبنای این مفهوم ست که پرولتاریا در انقلاب رهبر تمام استثمار و سرکوب شدگان است. هژمونی پرولتاریا در انقلاب شالوده درک مارکسی انقلاب‌ست. این تئوری بیان کلاسیک خود را در اوایل سال‌های ۱۸۵۰ در بخشی از نوشته های مارکس و انگلس تحت عنوانن درخواست کمیته مرکزی اتحادیه کمونیست‌ها پیدا کرده است.

در آن سند، که مخاطبش یکی از سازمان‌های طبقه کارگر انقلابی اروپا بود، مارکس و انگلس به وظایف کارگران حزب انقلابی کارگران در یک انقلاب اشاره می‌کنند، مانند آن‌چه که در کشورهای مختلف اروپا در سال ۱۸۴۸ بوقوع پیوست، یعنی، در انقلاب علیه سیستم فئودالی. نویسندگان منافع طبقه کارگر را درنظر داشتند و با آگاهی کامل از این واقعیت که یک انقلاب بورژواز دمکراتیک، برای مثال، انقلابی که دمکراسی بورژوایی را ایجاد می‌کند، هرگز نمی‌تواند خواست‌های واقعی کارگران را برآورده سازد، با این‌حال، کارگران را از تمام نیروهای دیگر انقلاب جدا ندیدند. آن‌ها وظیفهه کارگران را این‌چنین فرموله کردند: همراه با خرده – بورژوازی های دمکرات علیه سیستم کهنه؛ علیه دمکرات‌های خرده- بورژوا، همراه با فقرایی روستا، زمانی‌که دومی آرزو دارد خودش را تثبت کند و تبدیل به قدرت حاکم در دولت بشود. سند ادامه می‌دهد:

«درحالی‌که بورژوا دمکراتیک تمایل دارد که انقلاب را با بیش‌ترین سرعت ممکن خاتمه دهد، با این دیدگاه که خودش را در بهترین حالت به تحقق تنها این خواسته‌ها [خواسته های خرده بورژواری] محدود کند، منافع و وظایف ما عبارت‌ست از ساخت انقلاب مداوم تا زمانی‌که طبقات سرمایه دار حاکم  کم وبیش از قدرت برداشته شوند، تا زمانی‌که پرولتاریا قدرت دولتی را بچنگ آورد، تازمانی‌که اتحاد پرولتاریا نه تنها در یک کشور، بلکه در تمام کشورهای پیشرو چهان، به چنین حدی توسعه یافته باشد، که رقابت بین پرولتاریاهای آن کشورها متوقف شده باشد و حداقل نیروهای مولد در دستان پرولتارها متمرکز شده باشد. چیزی‌که ما نگرانش هستیم تغییر در مالکیت خصوصی نیست، بلکه لغو مالکیت خصوصی، نه کاهش تضادهای طبقاتی، بلکه محو طبقات، نه بهبود اجتماع موجود، بلکه ایجا یک جامعه جدیدست».[تأکید از ماست – ام.جی. اُ.] (مارکس و انگلس، مجموعه آثار، چاپ روسیه، جلد هشتم، ص۴۸۳).

ما در این‌جا، معنای انقلاب مداوم را بگونه ای در شکلی کاملاً روشن داریم، که مورد نظر مارکس و انگلس بود. مارکس و انگلس می‌گویند، ما، حزب پرولتاریا، علاقمند نیستیم که به به انقلاب خاتمه بدهیم، یعنی می‌گویند، علاقه ای به پایان دادن انقلاب بورژوا – دمکراتیک  نداریم. ما علاقمند به ساخت انقلاب مداوم هستیم، یعنی، در ساخت انقلابی که از یک مرحله به مرحله دیگر عبور کند، از انقلاب بورژوا – دمکراتیک به انقلاب سوسیالیستی، از انقلابی‌که تلاش می‌کند جامعه موجود را بهبود بخشد، به انقلابی‌که که یک جامعه جدید ایجاد نماید، از انقلابی‌که بورژوازی قدرت مسلط و مالک ابزار تولیدست به انقلابی‌که پرولتاریا در قدرت‌ست و تمام ابزارهای تولید  را ملی کند و از جامعه طبقاتی به یک جامعه بی‌طبقه انتقال دهد. مارکس و انگلس هم‌چنین به شرایط مطلوب یک انقلاب مداوم، از یک جامعه طبقاتی به یک جامعه بی‌طبقه اشاره کرده اند. اما درحالی‌که انقلاب بورژوا- دمکراتیک در حال انجام‌ست، کارگران باید فراموش نکنند که آن‌ها رهبران تمام استثمارشدگان هستند.

«درست مانند انقلاب فرانسه، خرده بورژوازی املاک فئودالی را به دهقانان به عنوان اموال رایگان می‌دهد، برای مثال، آن‌ها مایل به حفظ پرولتاریای روستا و ایجاد طبقه دهقان خرده – بورژوایی هستند… کارگران باید با این طرح در جهت منافع پرولتاریای روستا و منافع خود مقابله به مثل نمایند. آن‌ها باید خواهان شوند که املاک مصادره شده به مالکیت دولت درآید و به مستملکات کارگران انتقال یاید که توسط پرولتاریای روستای سازمان‌دهی شده در انجمن ها کشت شده و از تمام  مزایای کشاورزی در مقیاس بزرگ استفاده نماید. تحت شرایطی که روابط مالکیت بورژوایی متزلزل‌ست،درنتیجه اصل مالکیت عمومی  بر پایه‌های استوار قرار می‌گیرد. در حالی‌که دمکرات‌ها با دهقانان متحد می شوند، بنابراین کارگران باید با پرولتاریای روستا متحد گردند.» (همانجا. ص. ۴۸۷).

ما در این‌جا طرحی از ائتلاف کارگران با دیگر استثمارشدگان و دفاع از منافع دومی ها (استثمارشدگان) را در انقلاب داریم.

تئوری و عمل هژمونی پرولتاریا در انقلاب روسیه توسط بلشویک‌ها با لنین توسعه یافت و تکامل پیدا کرد.

استبداد در روسیه حکم‌فرما بود. سیستم نیمه فئودالی بود. قدرت در دست اشراف زمین‌دار و بورکراسی قدرت‌مند بود. تزار خود را مالک همه زمین‌ها می‌پنداشت. زمانی‌که سرمایه‌داری در ربع آخر قرن ۱۹ توسعه یافت بود، تزاریسم با اکراه چند موقعیت دولتی را به نمایندگان کارخانه داران و تولیدکنندگان ثروت‌مند و بانک‌دار واگذار کرد. یک صنعت جدید با پرولتاریای مدرن بوجود آمد، اما بقای نیرومند فئودالیسم در روستاها حاکم بود. دهقانانان حتی حق انتخاب محل زندگی خود را نداشتند. مالکان بر دهقانان به گونه ای سروری می‌کردند که یادآور آن‌هایی بود که تحت سرواژ بودند. توده های وسیع جمعیت، کارگران، دهقانان، و طبقه متوسط پائین شهرها، تقریباً هیچ حقوق سیاسی نداشتند. زمانی رسید که انقلاب اجتناب ناپذیر شد. این به نفع کارگران و دیگر توده های استثمارشده ای بود که طبقه کارگر می بایست در انقلاب – رهبری – هژمونی کند. این آن کاری‌ست که بلشویک‌ها برایش جنگیدند.

آن‌ها پرسیدند، که طبقه کارگر باید در انقلاب آتی چه چیزی را بخواهد؟  وظایف انقلاب چیست؟ سوسیالیست‌هایی از نوع منشویک (سوسیال – رفرمیست ها) براین باور بودند تنها چیزی‌که انقلاب می‌تواند انجام دهد، ایجاد یک دمکراسی به سبک الگوی انگلیسی یا فرانسوی‌ست. منشویک‌ها می‌گفتند که کارگران باید خودشان‌ را با آزادی‌های قانونی و شرکت در پارلمان بورژوایی قانع کنند. آن‌ها تصور می‌کردند که تحت شرایط موجود این حداکثر چیزی‌ست که هرکسی می‌تواند آرزو کند. درنتیجه آن‌ها معرفی سوسیالیسم را به آینده دور و مبهم واگذار می‌کردند؛ اگر آن‌ها لحظه‌ای در باره سوسیالیسم فکر می‌کردند، باید می‌دیدند که انقلاب دارد می آید – البته مرحله  به مرحله، و بدون تحولات خشونت آمیز – شاید در ۱۰۰ یا ۲۰۰ سال پس از انقلاب بورژوا دمکراتیک. در واقع، آن‌ها درباره سوسیالیسم در ارتباط با انقلابی که در دستور کار روز نبود هرگز فکر نکردند.

بلشویک‌ها به رهبری لنین دیدگاهی کاملاً متفاوت با منشویک‌ها داشتند. در اوایل سال ۱۸۹۴، لنین در حال اتمام مقاله «دوستان مردم کیانند؟» بود، که او در آن نقش پرولتاریا و حزبش را تعریف می‌کند، لنین می‌گوید:

«زمانی‌که نمایندگان پیشرو [پرولتاریا] ایده های سوسیالیسم علمی را جذب کنند، و زمانی‌که این ایده نقش تاریخی کارگر روسی گسترش یابد، و در میان کارگران سازمان‌های باثبات ایجاد گردد و کارگران جنگ اقتصادی پراکنده کنونی را به مبارزه طبقاتی آگاهانه تبدیل کنند، – آن‌زمان کارگر روسی، در رهبری تمام عناصر دمکراتیک قرار می‌گیرد، استبداد را سرنگون می‌کند و پرولتاریای روسیه را (هم‌گام با پرولتاریای تمام کشورها) در مسیر مستقیم مبارزه سیاسی آشکار به انقلاب کمونیستی پیروزمند هدایت می‌کند.» (وی. آی. لنین، مجموعه آثار، چاپ روسی، جلد ۱، ص. ۱۹۴).

ما در این‌جا طرح کلی تئوری انقلاب مداوم را داریم. پرولتاریا با رهبری عناصر دمکراتیک به سوی یک انقلاب بورژوا دمکراتیک به پیش می‌رود، استبداد را هم‌راه با این عناصر سرنگون می‌کند و دمکراسی بورژوایی را برقرار می‌سازد، اما در این‌جا متوقف نمی‌شود، با این‌حال، هم‌چنان به مبارزه ادامه می‌دهد تا سیستم سرمایه‌داری را سرنگون سازد و کمونیسم را برقرار نماید.

این فرمول لنینیستی انقلاب مداوم‌ست. این فرمول از دو عنصر تشکیل شده است: اولاً، پرولتاریا عناصر استثمار شده دیگر را رهبری می‌کند؛ پرولتاریا «تنها نماینده  طبیعی توده زحمت‌کش و استثمارشده»‌ست، ثانیاً، انقلاب از مرحله اول به مرحله دوم، از مرحله بورژوا‌ – دمکراتیک خود به مرحله سوسیالیستی خود انتقال می یابد.

این رویکرد به انقلاب مداوم  بطور ضمنی بر ایده ائتلاف انقلابی بین کارگران شهر و دهقانان دلالت دارد.

استدلال بلشویکی لنین، همان‌گونه که بیش از یک‌بار در سال ۱۹۰۵ و در سال‌های بعد فرموله شده، چنین‌ست: لیبرال‌ها، به نمایندگی از بورژوازی، حامی انقلاب هستند، اما به شیوه ای ناستوار، خودخواهانه و بزدلانه. به محض این‌که منافع تنگ خودخواهانه آن‌ها برآورده شد، بورژوازی به عنوان یک گروه به مردم، و به انقلاب، پُشت می‌کند، و با شرکت علیه آن‌ها به استبداد می‌پیوند. پس چه کسانی باقی می‌مانند؟ پرولتاریا و دهقانان. حتی اگر ما زمانی تنها با انقلاب دمکراتیک سروکار داشته‌ باشیم، این از همان ابتدا روشن‌ست که پرولتاریا به تنهایی قادر به آوردن چنین انقلابی به نتیجه منطقی خودست، بدین دلیل که پرولتاریا بسیار فراتر از آن (انقلاب دمکراتیک) می‌رود. در انقلاب پرولتاریا تنها عنصر تزلزل‌ناپذیر و سرکش است. دهقانانان بدین دلیل متزلزلند که دارای عناصر نیمه پرولتری و خرده بورژوازی هستند. اما بی ثباتی دهقانان اساساً از بی‌ثباتی بورژوازی متفاوتند. بدین جهت ‌که دهقانان به ضمانت های قانونی مالکیت خصوصی علاقه زیادی ندارند و زمین‌های مالکان، یکی از تکیه گاه های مالکیت خصوصی را مصادره  می کنند.

بنابراین، لنین متوجه شد که این وظیفه پرولتاریاست که تا آنجایی‌که ممکن‌ست با دهقانان جهت پیشبرد انقلاب بورژوا دمکراتیک متحد شود. او گفت، این انقلاب می‌تواند دراتحاد با تمام دهقانان انجام گردد. به محض این‌که انقلاب بورژوا دمکراتیک پیروز گردد، پرولتاریا، در ائتلاف با عناصر نیمه پرولتر دهقانان، برای مثال، با فقیرترین قشر دهقانان، قادر خواهد شد سرمایه داری را از بین ببرد، و در نتیجه بر مقاومت بورژوازی و دهقانان توان‌گر غلبه نماید.

این طرح بنظر دقیق می آمد و مطابق با نیروهای اجتماعی موجود در روسیه، و در هم‌آهنگی کامل با دکترین مارکس و انگلس  بود.

لنین گفت، برای این‌که گذار از انقلاب بورژوا دمکراتیک به انقلاب سوسیالیستی ممکن گردد، به هیچ وجه نباید اجازه داد که قدرت به دست بورژوازی بیفتد. به عبارت دیگر، حتی در انقلاب بورژوا دمکراتیک، نباید  به بورژوازی اجازه داد که به طبقه حاکم تبدیل شود. قدرت باید به دست کارگران و دهقانانان پیروزمند بیفتد که دیکتاتوری انقلابی دمکراتیک پرولتاریا و دهقانان را تأسیس کنند. به محض این‌که پرولتاریا به اندازه کافی قویی گردد، و هرچه زوتر شرایط مطلوب شود، باید به مرحله بعدی انقلاب سوسیالیستی رهسپار شد، و دیکتاتوری پرولتاریا را تأسیس نمود.

بنابراین، ما درک لنین از  دو مرحله انقلاب را داریم:

(۱) – دیکتاتوری انقلاب دمکراتیک انقلابی پرولتاریا و دهقانان، و،  بلافاصله در ادامه اش،

(۲)- دیکتاتوری پرولتاریا.

چرا قبلی؟ برای این‌که لازم‌ست تا مقاومت مالکان، بورژوازی ثروت‌مند و قاطبه مأموران و مقامات تزار درهم شکسته شوند و برای انجام آن نیاز به اتحاد با تمام دهقانان‌ست. «بدون دیکتاتوری (دمکراتیک انقلابی)، غیرممکن‌ست که این مقاومت را درهم شکست، و تلاش‌های ضدانقلابی را دفع نمود».

«اما البته، این سوسیالیست نیست، بلکه یک دیکتاتوری دمکراتیک است. این قادر نیست که پایه های سرمایه داری را (بدون یک سری کامل از مراحل  میان‌رو توسعه انقلابی) نابود سازد. در بهترین حالت قادر می‌شود که تقسیم مجدد اساسی اموال زمین را به نفع دهقانان، از طریق انجام یک دمکراتیسم کامل و ثابت قدم تا هنگام و هم‌زمان با جمهوری، تمام خصیصه های برده آسیایی را نه تنها از زندگی روستایی، بلکه هم‌چنین از زندگی کارخانه ای، جهت آغاز ایجاد بهبود جدی وضعیت کارگران و بالابردن استاندارد زندگی آن‌ها بردارد، و، در نهایت، شعله انقلاب را به اروپا منتقل کند. اما یک چنین پیروزی به هیچ وجه به این معنا نیست که  انقلاب بورژوایی‌مان را به یک انقلاب سوسیالیستی تبدیل می سازد؛ سرنگونی دمکراتیک بلافاصله فراتر از چارچوب روابط اجتماعی و اقتصادی بورژوایی نمی‌رود؛ با این‌حال، اهمیت یک چنین پیروزی برای توسعه آینده هر دو، روسیه و جهان بسیار عظیم خواهد بود. هیچ چیزی انرژی انقلابی پرولتاریای جهان را بیش‌تر از این تحریک نمی‌کند، هیچ چیزی راه را  کوتاه‌تر از آن راهی نمی‌کند که  منجر به پیروزی کامل انقلاب گشت، مانند این پیروزی قاطع انقلابی که در روسیه شروع شده است. (وی. آی. لنین، مجموعه آثار، چاپ روسی، جلد ۸، ص. ۶۲-۶۳).

آیا بین مرحله اول و دوم انقلاب یک وقفه طولانی‌مدت وجود  خواهد داشت؟ البته،  که تأخیر امکان‌پذیرست؛ گاهی شکست هم اجتناب‌ناپذیرست. در زمانی‌که خطوط فوق نوشته شد (ژوئیه ۱۹۰۵)، نتیجه توسعه انقلاب آن‌زمان زیاد معلوم نبود. خود لنین به این واقعیت تأکید کرد که او «به خوش‌بینی احمقانه تا این اندازه تمایل ندارد»،  و او متوجه «این مشکل عظیم» شد. با این‌حال، او گفت: «ما باید آرزوی پیروزی کنیم و یاد بگیریم که چگونه راه حل واقعی رسیدن به پیروزی را نشان دهیم». به این ترتیب، همان‌ راهی که توسط لنین بدان اشاره شد، راه انتقال فوری انقلاب بورژوا دمکراتیک به انقلاب سوسیالیستی بود.

«ما از انقلاب دمکراتیک بلافاصله، درست طبق اندازه قدرت خودمان، قدرت پرولتاریای آگاه و سازمان‌یافته، جهت عبور به انقلاب سوسیالیستی شروع می‌کنیم. ما طرفدار انقلاب مداوم هستیم [تأکید از ماست – نویسنده]. ما در نیمه راه متوقف نمی‌شویم…. بدون این‌که به ماجراجوییی کشیده شویم، بدون این‌که به ضمیر علمی خودمان بی‌وفا باشیم، بدون این‌که بدنبال محبوبیت کم ارزش باشیم، ما تنها یک چیز می‌توانیم بگوئیم و می‌گوئیم: ما، با تمام قدرت خودمان، به تمام دهقانان کمک می‌کنیم تا انقلاب دمکراتیک را انجام دهند، تا ما، حزب پرولتاریا، آسان‌تر بتواند، با سرعت هر چه بیش‌تر، به تکلیف بالاتر جدید – انقلاب سوسیالیستی گذار کند.» (.ی. آی. لنین، مجموعه آثار، جاپ روسی، جلد ۸، صص. ۱۸۶-۱۸۷).

به تمام دهقان کمک کنیم تا انقلاب دمکراتیک را به انجام برسانند! معنا و محتوای انقلاب دمکراتیک برای بلشویک‌ها ، در رابطه با دهقانان، شامل لغو بقایای فئودالیسم‌ست. به محض انجام این کار، هنگامی‌که قدرت بطور کامل در دست پرولتاریا و دهقانان باشد، زمانی‌که مقاومت طبقات حاکم قبلی شکسته شده باشد، هنگامی‌که پرولتاریا در روند انقلاب، قوی تر و بهتر سازمان‌یافته رشد کند، مسیر برای انقلاب سوسیالیستی باز‌ست. مسیری که پرولتاریا در ائتلاف‌ست، نه با تمام دهقانان، بدین‌جهت که دهقانان ثروت‌مند ذاتاً علیه انقلاب سوسیالیستی هستند، اما با عناصر نیمه پرولتر جمعیت دهقانان پیموده می‌شود.

فرمول کلاسیک لنین اینست:

«پرولتاریا باید، تا لحظه آخر، با توده دهقانان باشد تا مقاومت استبداد را  با زور  خُرد کند تا با بی ثباتی بورژوازی را فلج سازد که بتواند انقلاب دمکراتیک را بانجام برساند. پرولتاریا باید با پیوستن  به توده عناصر نیمه پرولتر جمعیت با زور مقاومت بورژوازی خُرد کند و بی ثباتی خرده بورژوازی را فلج سازد تا بتواندانقلاب سوسیالیستی را به ثمر برساند.» [تأکید از لنین] (وی. آی. لنین، مجموعه آثار، چاپ روسی، جلد ۸، ص. ۹۶).

ما به اندازه کافی در تئوری لنینی انقلاب مداوم مکث کرده ایم  برای این‌که تنها بر این اساس ممکن‌ست که می‌توان درباره انحراف تروتسکی از تئوری انقلاب مداوم قضاوت کرد. چیزی‌که تروتسکی می‌گوید در ذات نفی انقلاب پرولتری‌ست.تروتسکی با چسبیدن به آن، فکر می‌کند که سهم خویش را به علم انقلاب ادا میکند، اما در واقع، تروتسکی عبارات منشویسم را با  شعارهای سُرخ «انقلابی»، اما توخالی تکرار می‌کند. او در «تئوری» خود چنین گفته است:

«پرولتاریای روسیه، قدرت را در دست خود می گیرد– حتی اگر این تنها نتیجه منطقی در اثر یک ترکیب موقت از نیروها در انقلاب بورژوایی ما بوده باشد – در بخشی با خصومت سازمان‌یافته ارتجاع جهان، و در بخش دیگر با آمادگی حمایت سازمان‌یافته پرولتاریای جهان روبرو خواهد شد. زمانی‌که دهقانانان از طبقه کارگر روسیه  که با نیروهای خود تنها مانده  دور شوند ، بناچار توسط ضدانقلاب خُرد می‌گردند. [نوشته با حروف ایتالیکک از نویسنده است]. هیچ چیز برای دهقانان باقی نمی ماند تا سرنوشت سُلطه سیاسی خود، و متعاقباً، سرنوشت کل انقلاب روسیه را، باا سرنوشت انقلاب سوسیالیستی در اروپا پیوند دهد. طبقه کارگر آن قدرت سیاسی بزرگ دولتی را که از ترکیب موقت نیروها در انقلاب بورژوایی روسیه می‌گیرد، در مقیاس بزرگ از فشار مبارزه طبقاتی کل جهان سرمایه داری می‌گیرد. با قدرت دولتی در دست خود، با ضدانقلاب در پشت آن، با ارتجاع اروپا در مقابل آن، به برادران خود در سراسر جهان فریاد قدیمی نبرد را صادر می‌کند، ولی این بار فریاد نبرد برای آخرین حمله است، ُکارگران سراسر جهان متحد شویدً !».(ال. تروتسکی، جمعبندی و چشم اندازها، ۱۹۰۶).

این شیوه ای‌ست نمایشی‌، اما محتویاتش شکست پذیری‌. اگر کسی تصور کند که طبقه کارگر روسیه تنهاست، که هیچ متحدی ندارد، درنتیجه به هیچ وجه نمی‌تواند قدرت دولتی را به دست بیاورد. اگر کسی فرض کند که از طریق معجزه قدرت را بدست گرفته، اما ارتجاع اروپا در برابرش قرار گرفته و نُه‌دهم  جمعیت پشت سرش دشمن اند، پس فایده فریاد نبرد برای چیست؟ زمان می‌برد تا انقلاب گسترش یابد، حتی زمانی‌که شرایط مناسب است. فریاد نبرد پرولتاریایی که توسط دشمنان احاطه شده، ممکن‌ست بلافاصله کارگران کشورهای دیگر را بیدار نکند. بعلاوه، وضعیت مشابهی در برخی از دیگر کشورها نیز وجود دارد. آن‌جا، نیز، دهقانان بخش بزرگی از جمعیت را تشکیل می‌دهند. آن‌جا، نیز،طبق گفته تروتسکی، کارگران باید ضدانقلاب را پشت سر خودشان و ارتجاع جهان در برابر خود داشته باشند. اما، طبق گفته تروتسکی، انقلاب در یک کشور امکان ناپذیرست.

مثالی نزدیک‌تر به کشور خودمان بزنیم. در آمریکا، ما پرولتاریای صنعتی را (در کارخانه های تولیدی، معادن و حمل و نقل) داریم که بخش بزرگی از جمعیت را تشکیل میدهند، اما  به هیچ وجه اکثریت جمعیت نیستند. ده ها میلیون کشاورز کوچک و متوسط، سوداگران کوچک، و روشن‌فکران خرده بورژوایی وجود دارند – که بخش عظیمی از مردم را تشکیل می‌دهند. از ایده «اصلی» تروتسکی این درک می‌شود که کارگران نمی‌توانند حمایت این میلیون‌ها نفر را در یک انقلاب علیه سرمایه داری داشته باشند، و آن‌ها بناچار با استثمارگران علیه پرولتاریای انقلابی متحد می‌شوند. درنتیجه هیچ امیدی برای یک انقلاب تحت هیچ شرایطی نمی‌تواند وجود باشد.

تروتسکی آن‌چیزی را که «انقلاب مداوم» می‌خواند، در واقع، قهرمان شکست دائم است.

بلشویک‌ها می‌دانستند که در روسیه مانند هر کشور سرمایه داری دیگر، پرولتاریا تنها طبقه انقلابی ثابت قدم است، و آن‌ها جهت هژمونی پرولتاریا در انقلاب تلاش نمودند. با این‌حال، آن‌ها هم‌چنین می‌دانستند که دهقانان یک ذخیره پایان ناپذیر از انرژی انقلابی هستند. و برآورد آن‌ها این حقیقتت را ثابت کرد. دهقانان پیشرو و تشنه زمین – در انیفورم مانند سربازان یا بدون انیفورم به عنوان نیمه برده/ سرف – این امکان را برای پرولتاریا در به انجام رساندن انقلاب قوریه ۱۹۱۷ فراهم ساختند. دهقانان پیشرو، نه کل دهقانان،، برای مثال، نه دهقانان ثروت‌مند (کولاک ها)، و دهقانان متوسط بی‌طرف، بلکه فقیرترین دهقانانی که علیه هردو سرمایه داران شهرها و سرمایه داری روستا بودند، برای پرولتاریا، با حزب بلشویک بعنوان پیشتاز آن با شعار خود «همه قدرت به شوراها»، این امکان را بوجود آوردند که انقلاب اکتبر۱۹۱۷ را به انجام برسانند و دیکتاتوری پرولتاریا را ایجاد نمایند. میلیون‌ها نفر از فقیرترین دهقانان پیشرو  که با علاقه کامل به ارتش سُرخ  در دفاع از فتوحات انقلاب پیوستند، این امکان را برای پرولتاریا – برهبری بلشویک‌ها ممکن ساختند- که در جنگ داخلی برنده شوند و پیروزی نهایی انقلاب را تأمین نمایند.

تاریخ اشتباه هیاهوی «انقلاب مداوم»  تروتسکی را اثبات کرده است. با این‌حال، او هرگز این تفکر احمقانه را که، به هرحال، حتی اختراع خودش نیست، ول نکرده است: این ایده اول توسط یک سوسیال دمکرات بنام پارووس مطرح شد، که بعدها در طول جنگ جهانی به یک میهنپرست سوسیالیست خشونت طلب تغییر یافت. این ایده اصلی که کُل دهقانان ضدانقلابی هستند یک تفکر منشویکی است.

سال‌ها می‌گذرد. انقلابات می‌آیند و می‌روند. ابتدا انقلاب ۱۹۰۵، سپس دوران ضدانقلاب، بعد دوران شکوفایی، سپس انقلاب فوریه، و سرانجام انقلاب اکتبر. توده های عظیم دهقانان به سوی انقلاب کشیده شدند و آن سرشت توده ای خود را نشان دادند که شرط لازم پیروزی‌ست. اشتراکی کردن کشاورزی برقرار شده است، کولاک ها به عنوان یک طبقه نابود شده اند، و به علت عضویت مشترک در مزارع اشتراکی، تفاوت بین دهقانان متوسط و فقیر ناپدید می‌شود. اما این بدین‌ها (خرمگسان معرکه) هنوز هم به ایده «خود» محکم چسبیده اند که دهقانان در نهایت دشمن انقلاب اند.

تروتسکی هرگز از گذشت روزگار درس نگرفت.

یا به قول ضرب المثل فارسی:

آنکه ناموخت از گذشت روزگار       ناموزد زهیچ آموزگار!

تروتسکی در سال ۱۹۰۹، وضعیتی را پیش‌بینی می‌کند که کارگران در قدرت، زمانی‌که متهد به معرفی تعدادی اقدامات سوسیالیستی شوند، بناچار با دهقانان درگیر می‌شوند. او می‌گوید، «این درگیری»، «باید یا با تنبیه کارگران توسط جمعیت دهقانان پایان یابد و یا دهقانان از قدرت برکنار شوند».(مقاله با عنوان: «مناقشات ما»، تجدید چاپ شده از کتاب تروتسکی، در سال ۱۹۰۵، ص. ۲۸۵). این به فکر تروتسکی خطورنمی‌کرد که پرولتاریا ممکن‌ست با معرفی چنین اقداماتی  حمایت توده ای بزرگی از دهقانان بدست آورند و درنتیجه، پیشروی بسوی سوسیالیسم را تضمین نمایند.

تروتسکی دوباره، در سال ۱۹۱۵، در نشریه پاریس، ناشه اسلوو، بر این واقعیت خود تأکید کرد که نباید « در مورد نقش انقلابی [دهقانان]  اغراق کرد» و آن‌را پرورش داد.(همانجا، ص.۲۵۵).

تروتسکی بازهم، در سال ۱۹۲۲، پس از پنج سال از دیکتاتوری پرولتاریا، که مملو از تجارب حمایت توده های دهقان از انقلاب‌ست، مقدمه ای بر مجموعه مقالات سال ۱۹۰۵ خود تحت عنوان کلی مینویسد، و می‌گوید:

«در طول فاصله بین ۹ ژانویه و اعتصاب عمومی اکتبر سال ۱۹۰۵ بود، که دیدگاه ها بر سرشت توسعه انقلابی روسیه، و تئوری ًانقلاب مداومً  معرفی می‌شود، که بتدریج  در ذهن نویسنده تبلور می یابد. این اصطلاح تاحدودی پیچیده ترجیحاً نماینده یک ایده ساده بود… انقلاب قادر نیست مشکلات بلافاصله بورژوایی خود را حل کند مگر با قرار دادن پرولتاریا در قدرت. و پرولتاریا، به محض گرفتن قدرت، قادر نیست خود را به چارچوب بورژوازی انقلاب محدود کند. در مقابل، دقیقاً به منظور تضمین پیروزی خود، پیشاهنگ پرولتری مجبور می‌شود در همان مراحل اولیه حکومت خود نه فقط بر مالکیت فئودالی، بلکه در مالکیت سرمایه داری نیز تاخت و تازهای عمیق کند. در این زمان برخورد پرولتاریا خصمانه می‌شود، نه تنها با گروه های بورژوازی که از پرولتاریا را در طول مراحل مبارزات انقلابی اولیه  حمایت کرده اند، بلکه هم‌چنین با توده های وسیع دهقانانی که جهت نشاندن پرولتاریا به قدرت از آن‌ها استفاده ابزاری شده است. تناقصات در وضعیت دولت کارگران در یک کشور عقب افتاده با اکثریت قریب به اتفاق دهقانان تنها می‌تواند در سطح بین المللی، در میدان انقلاب پرولتری جهانی حل شود». (ال. تروتسکی، ۱۹۰۵، مقدمه).

تروتسکی تا به امروز هنوز به ایده «ساده» خود چسبیده است. این ایده تروتسکییسم را به پیشاهنگ ضدانقلاب تبدبل نموده است. آیا نیازی به یک استدلال در برابر آن‌ست؟ درس‌های تاریخ به اندازه کافی روشن هستند. نه تنها فتح قدرت و دفع سرمایه داران و مالکان برای پرولتاریای روسیه بدون کمک میلیون‌ها و میلیون‌ها دهقان غیرممکن بوده است، بلکه ساخت سوسیالیسم بدون کمک آن‌ها نیز غیرممکن‌ست. استالین گفت، سوسیالیسم به تنهایی چیزی خاصی برای شهرها نیست. سوسیالیسم تشکیلات زندگی اقتصادی‌ست که تنها با هم‌کاری صنعت و کشاورزی برمبنای اجتماعی کردن ابزار تولید ایجاد می‌شود. سوسیالیسم بدون اتحاد بین صنعت و کشاورزی غیرممکن‌ست. کشاورزی تنها به معنای زمین و ابزار کار نیست، بلکه در درجه اول، به معنای شرکت دهقانان، و فراهم ساختن معیشت میلیون‌ها دهقان‌ست.

هنگامی‌که پرولتاریا تحت رهبری حزب بلشویک کارخانه های تولیدی و بانک ها را در مراحل اولیه انقلاب سوسیالیستی در روسیه مصادره کردند، چه کسانی نیروی مسلح آن‌را تشکیل داد؟ ارتش سُرخ که در آن دهقانان بخش بزرگی را تشکیل می‌دادند. زمانی‌که می بایست شورش کولاک ها علیه قدرت شوروی در ولگا و بسیاری از مناطق دیگر روسیه را  در سال ۱۹۱۸- ۱۹۲۰ سرکوب می‌کرد، چه کسانی این‌کار را کردند؟ همین ارتش سُرخ که توسط شمار زیادی از دهقانان فقیر و متوسط قوی گشته بود. هنگامی‌که پرولتاریا شروع به کولاک زدایی دهقانان ثروت‌مند کرد و اشتراکی کردن روستاها را معرفی نمود، چه کسانی پشتیبان اصلی اش بود و چه کسانی متحدانش بودند؟ پشتیبان اصلی پرولتاریا، فقیرترین دهقانانی بودند که منافع آن‌ها کمک به ما در به انجام رساندن چنین مصادره و سلب مالکیتی بود. متحدان ما دهقانان فقیر و متوسط بوند. بر فرض که به اتحاد شوروی حمله می‌شد – چه کسانی در صفوف اول دفاع بودند؟ ارتش سُرخ، که متشکل از کارگران و انبوه کشاورزان است.

«ویژگی» انقلاب مداوم تروتسکی چست؟ ایده ای کاملاً برملا شده، ضدانقلابی از نوع «ویژه»، تضادی بسیارآشکار، و بالاخره ایده ای که در تضاد با درک لنین از دیکتاتوری پرولتاریاست.

«دیکتاتوری پرولتاریا [لنین می‌گوید] شکل خاصی از ائتلاف طبقاتی بین پرولتاریا، پیشاهنگ زحمتکشان، و اقشار متعدد غیرپرولتری زحمتکشان (خرده بورژوازی)، صنعتگران کوچک، دهقانان، روشنفکران و غیره)، یا اکثریت این‌هاست؛ این ائتلافی علیه سرمایه داریست، ائتلافی با هدف سرنگونی کامل سرمایه داری، در سرکوب کامل مقاومت بورژوازی و هرگونه تلاشی که به نمایندگی جهت بازگرداندن آنان‌ست، ائتلافی که با هدف نهایی ایجاد و تثبیت سوسیالیسم است.» (وی. آی. لنین، کلیات/مجموعه آثار، نسخه روسی، جلد ۲۴، ص. ۳۱۱).

همان‌گونه که استالین گفت، تئوری تروتسکی تنها برای افراد کم سواد، «انقلابی» بنظر می‌رسد. این به سهم‌برندگان ازمحصولات جنوب در آمریکا دلالت دارد، که لحظه‌ای پس از تسخیر قدرت علیه کارگرانی می‌شوند، که معادن و کارخانه ها را از سرمایه داران، برای مثال، آلاباما را؛ مصاده می‌کنند؛ و کشاورزان مستأجر غرب میانه که به ارتش مورگان و فورد می پیوندند تا با کارگرانی که مصادره کارخانه های ماشین سازی، راه آهن و بانک ها را بدست گرفته اند به جنگ بپردازند.؛ و توده اقلیت ثروتمند شهروند نیویورکی که علیه آن کارگرانی می‌شوند که اقدامات سوسیالیستی را در این شهر از جهان معرفی کرده اند. این آن‌چیزیست در «انواع منشویسم» تروتسکی، که بی‌سودان موفق به درک آن نیستند.

***

با این‌حال، تروتسکی در این «ویژگی» متوقف نمی‌شود. این تنها پایگاه، و نقطه شروع اوست. تروتسکی نتیجه‌گیری‌های «عجیب و غریب» طراحی می‌کند، که هرکدام خیالی تر از دیگری‌ست. چیزی‌که از یک فرضیه اشتباه متابعت می‌‌کند، شماری ازنتیجه گیری‌های ضدانقلابی‌ست که ویژگی های اصلی تروتسکیسم را تشکیل می‌دهد:

به قول ضرب المثل فارسی:

خشت اول گر نهد معمار کج   تا ثریا می‌رود دیوار کج!

۱. اساس تئوری تروتسکی این‌ست: عدم امکان ایجاد سوسیالیسم در یک کشور؛

۲. از این‌رو – این ادعا که آن‌چه که در  اتحاد جماهیر شوروی در جریان‌ست، سوسیالیسم نیست؛

۳. از این‌رو، این نتیجه گیری که آنچیزی‌که در روسیه ساخته شده، «سوسیالیسم ملی»ست؛

۴. از این‌رو، این نتیجه گیری که دولت «سوسیالیسم ملی» اتحاد جماهیر شوروی «ترمیدوری» – استبدادی‌ست، برای مثال، ضدانقلابی‌ست، و جلوی انقلاب جهانی را می‌گیرد؛

۵. از این‌رو، این ادعا که کمونیسم بین الملل، که حزب کمونیست شوروی آن‌را رهبری می‌کند، بخشی از «سوسیالسم ملی» ست، و راه انقلاب جهانی را مسدود کرده است؛

۶. از این‌رو، نتیجه گیری می‌کند که فریاد نیاز پرولتاریای جهان، ساخت «انترناسیونالیسم چهارم»‌ست که توسط «استراتژیست بزرگ» انقلاب، لئون تروتسکی رهبری شود.

۷. نتیجه گیری از آن‌چه که در بالا گفته شد، این‌ست که حمایت از مداخله و کشتن رهبران شوری، اعمالی انقلابی هستند.

همان‌گونه که می‌بینید، در همه هیاهوی تروتسکی یک چیز  مشخص است. سرچشمه همه آن‌ هیاهو، نیاز آهنین تروتسکیست به انکار ساخت سوسیالیسم در یک کشور واحدست. و اگر چیزی مطابق با حقایق تاریخی انفاق نیفتد، تروتسکی مقصر نیست، بلکه این حقایق تاریخی‌ست که مقصرست!

درباره نویسنده:

اُلجین، موئیسای جی. (۱۸۷۸-۱۹۳۹)، در سال ۱۸۷۸ در شهرک یهودی نشین (شتلت) نزدیک کی‌یف، اکراین بدنیا آمد. پس از حضور در مدرسه سنتی یهودیان ( چدر) وارد دانشگاه کی‌یف شد، جایی که کار خود را بعنوان یک انقلابی آغاز کرد. در سال ۱۹۰۱، به عنوان رئیس کمیته مرکزی دانشجویان انتخاب شد، در حالی‌که هم‌چنین عضو گروه انقلابی فریهیت بود. در آوریل سال ۱۹۰۳ رژیم تزاری به دلیل نقش او در تشکیل گروه‌های دفاع از خود یهودی دستور دستگیری او را صادر کرد، که در آن‌زمان مجبور به مهاجرت به ویلنا، لهستان شد.

در ویلنا او عضو بوند یهودی بود، و برای فعالیت‌هایش دستگیر شد. در طول انقلاب سال ۱۹۰۵ در وین بود، و تمام اعلامیه های صادر شده توسط بوند را در آن دوره تألیف و تصنیف می‌کرد.

از سال ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۰ در هیلدربرگ تحصیل کرد، و در آلمان تا زمانی‌ بود که جنگ جهانی اول شروع شد. او قادر به بازگشت به روسیه نبود، و در سال ۱۹۱۵، به آمریکا مهاجرت کرد، جایی که بلافاصله به روزنامه روزانه  سوسیالیست «به پیش» کمک نمود.

در سال ۱۹۱۷ نویسنده اولین کتاب درباره انقلاب روسیه (روح انقلاب روسیه) بود و زمانی‌که فدراسیون سوسیالیستی یهودیان در سال ۱۹۲۱ انشعاب کرد، او رابطه اش را با «به پیش» قطع کرد و یکی از اعضای بنیان‌گذار حزب کارگران شد. او یکی از پیش‌تازان سازمان‌دهی در بخش یهودیان حزب، و بینان‌گذار روزنامه کمونیست روزانه ییدیش «صبح فریهیت»، و تا هنگام مرگ ویرایش‌گر آن بود. او هم‌چنین برای سال‌ها یکی ازعضای کمیته ملی حزب کمونیست آمریکا بود.

گذشته از مقالات بی‌شمار روزنامه و سرمقالات، او کتاب‌های بسیاری نوشت، و مسئول ترجمه چندین جلد کتاب از مجموعه آثار لنین به انگلیسی، هم‌چنین مترجم کتاب جنگ دهقانی انگلس در آلمان، ده روزی که دنیا را لرزان از جان رید، و آوای وحش از جک لندن به ییدیش است. او در ۲۲ نوامبر، ۱۹۳۹ درگذشت. دهه ها پس از مرگش، و تا زمانی‌که روزنامه در سال ۱۹۸۸ بسته شد،عکس او در سرصفحه «فریهیت» چاپ می‌شد.

https://www.marxists.org/glossary/people/o/l.htm#olgin-moissaye

برگردانده شده از:

https://www.marxists.org/archive/olgin/1935/trotskyism/06.htm
 Trotskyism Counter-Revolution in Disguise, by Moissaye J. Olgin
https://www.marxists.org/archive/olgin/1935/trotskyism/
جهت دریافت بخش های ۱ ، ۲، و ۳ کتاب تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء، لطفاً به سایت های هفته، گزارشگران، آینه روز،  افغانستان آزاد، آزادی بیان، اشتراک و اخگر، جستجوگر گوگل، و یا به لینک‌های زیر مراجعه نمائید:
 
لینک‌ها در سایت هفته:
تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء
پایگاه اجتماعی تروتسکیسم
تروتسکیسم به چه معناست؟
تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۴)- انکار )
لینک‌ها در اخگر(ترجمه های آمادور نویدی)
تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۱) – حرفه یا مقام تروتسکی: موئیسای جی. اُلجین/ آمادور نویدی
تروتسکسم ضدانقلاب در خفاء (۲) – پایگاه اجتماعی تروتسکیسم/ آمادور نویدی
تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۳) – تروتسکیسم به چه معناست؟: موئیسای جی. اُلجین / آمادور نویدی
تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۴) – تروتسکیسم و انکار ساخت سوسیالیسم در یک کشور: موئیسای جی. اُلجین/ آمادور نویدی
 

21 دیدگاه برای “تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۵)- تروتسکیسم علیه انقلاب و دهقانان: موئیسای جی. اُلجین/ آمادور نویدی

  1. بازتاب: تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۶) – کینه شتری تروتسکیسم با اتحاد جماهیر شوروی: موئیسای جی. اُلجین/ آمادور نویدی | اخگر

  2. بازتاب: تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۶) – کینه شتری تروتسکیسم با اتحاد جماهیر شوروی: موئیسای جی. اُلجین برگردان: آمادور نویدی | اشتراک eshtrak

  3. بازتاب: کینه شتری تروتسکیسم با اتحاد جماهیر شوروی – مجله هفته

  4. بازتاب: تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۷) – دشمنی کور تروتسکیسم با حزب کمونیست (بلشویک) و الگوی لنینیستی: موئیسای جی. اُلجین/ آمادور نویدی | اخگر

  5. بازتاب: تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۷) – دشمنی کور تروتسکیسم با حزب کمونیست (بلشویک) و الگوی لنینیستی: موئیسای جی. اُلجین، برگردان: آمادور نویدی | اشت

  6. بازتاب: تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۸) – کمیته انگلیس و روسیه: موئیسای جی. اُلجین/ آمادور نویدی | اخگر

  7. بازتاب: تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۸) – کمیته انگلیس و روسیه: موئیسای جی. اُلجین، برگردان: آمادور نویدی | اشتراک eshtrak

  8. بازتاب: تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۹) – انقلاب چین و خیانت تروتسکیسم: موئیسای جی. اُلجین/ آمادور نویدی | اخگر

  9. بازتاب: تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۹) – انقلاب چین و خیانت تروتسکیسم: موئیسای جی. اُلجین، برگردان: آمادور نویدی | اشتراک eshtrak

  10. بازتاب: تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۱۰) – موضع تحقیر آمیز تروتسکیسم در قبال دوره سوم: موئیسای جی. اُلجین/ آمادور نویدی | اخگر

  11. بازتاب: تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۱۰) – موضع تحقیر آمیز تروتسکیسم در قبال دوره سوم: موئیسای جی. اُلجین، برگردان: آمادور نویدی | اشتراک eshtrak

  12. بازتاب: تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۱۱) – وضعیت آلمان – مسئله سوسیال فاشیسم – و موضع ارتجاعی و خیال‌پردازنه تروتسکیسم: موئیسای جی. اُلجین/ آم

  13. بازتاب: تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۱۱) – وضعیت آلمان – مسئله سوسیال فاشیسم – و موضع ارتجاعی و خیال‌پردازنه تروتسکیسم: موئیسای جی. اُلجین، ب

  14. بازتاب: تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۱۱) | مجله هفته

  15. بازتاب: تروتسکیسم ضدانقلاب درخفاء (۱۲) – خیانت تروتسکیست‌های آمریکایی: موئیسای جی. اُلجین/آمادور نویدی | اخگر

  16. بازتاب: تروتسکیسم ضدانقلاب درخفاء (۱۲) – خیانت تروتسکیست‌های آمریکایی: موئیسای جی. اُلجین، برگردان: آمادور نویدی | اشتراک eshtrak

  17. بازتاب: تروتسکیسم ضدانقلاب درخفاء(۱۲) – خیانت تروتسکیست‌های آمریکایی | مجله هفته

  18. بازتاب: تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۱۳) – تاریخ نویسی به سبک تروتسکی: موئیسای جی. اُلجین/: آمادور نویدی | اخگر

  19. بازتاب: تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۱۳) – تاریخ نویسی به سبک تروتسکی: موئیسای جی. اُلجین، برگردان: آمادور نویدی | اشتراک eshtrak

  20. بازتاب: تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (بخش چهاردهم و پایانی) – خطر تروتسکیسم: موئیسای جی. اُلجین/ آمادور نویدی | اخگر

  21. بازتاب: تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (بخش چهاردهم و پایانی) – خطر تروتسکیسم: موئیسای جی. اُلجین، برگردان: آمادور نویدی | اشتراک eshtrak

بیان دیدگاه

این سایت برای کاهش هرزنامه‌ها از ضدهرزنامه استفاده می‌کند. در مورد نحوه پردازش داده‌های دیدگاه خود بیشتر بدانید.

بایگانی

بایگانی